سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه چیز

ابراهیم ادهم شبی بر تخت خویش آرمیده بود و نگهبانان بر پشت بام مشغول نگهبانی بودند. ناگهان از پشت بام قصر صدای تق تق وهای و هویی شنید. او می شنید که بربام خانه اش با گام های محکم راه می روند. با خود گفت: کیست که چنین جراتی پیدا کرده و نیمه شب اینگونه روی بام قصر من راه می رود؟
ابراهیم از پنجره کاخ فریاد زد: این کیست که اینگونه راه می رود؟ ظاهراً نباید آدم باشد بلکه جن است!
دراین هنگام ، گروهی از موجودات عجیب، سرخود را از پشت بام پایین آورده، گفتند: ما در این موقع شب در جستجوی شتران خود هستیم.
ابراهیم گفت: به من بگویید تاکنون چه کسی شترش را روی بام خانه ها جسته است؟ آنان به ابراهیم گفتند: تو بگو که تا به حال چه کسی خدا را بر تخت پادشاهی جسته است؟
خود همان بد، دیگر او را کس ندید           چـون پـری از آدمی شد ناپدید
معنی اش پنهـان و او درپیش خلق           خلق کی بینند غیر ریش و دلق؟
چـون زچشم خویش و خلقان دورشد          همچو عنقا در جهان مشهور شد
جان هر مترغی که آمـد سوی قاف         جمـله عـالـم ازو لافنـد لاف


ارسال شده در توسط علیرضا نظری
دوستت دارم، نه بخاطر شخصیت تو، بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.
ارسال شده در توسط علیرضا نظری